English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (6022 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
To wonder from the main topic. U از مطلب اصلی دور افتادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
To stick to the main topic ( issue ). U از موضوع اصلی خارج نشدن
Other Matches
topic U موضوع
topic U موضوع
topic U عنوان
topic U مبحث
topic U مطلب
topic U عنوان سرفصل
topic U ضابطه
to approach [a topic] U ذکر کردن [موضوعی]
subject [topic] U موضوع
subject [topic] U عنوان
in a topic form U بصورت عنوان
to touch upon [a topic] U ذکر کردن [موضوعی]
topic sentence U جمله سرسطر جمله عنوان
Why have you seized on this topic? U چرا چسبیدی به این موضوع ؟
a sensitive subject [topic] U موضوعی حساس
To bring up a topic(question). U سؤالی را پیش کشیدن
To bring up a topic . To introduce a subject . U مطلبی راعنوان کردن
The presidensial election is the topic of the day. U انتخاب ریاست جمهوری موضوع روز است
The topic of our discussion . The subject of our talk (argument). U موضوع بحث وصحبت ما
in the main U بطور کلی
in the main U اساسا
in the main U بیشتر اصلا
with might and main U با تمام نیرو با همه توانایی
main U بسیار مهم
main U مجموعه دستوراتی که بخش اصلی برنامه را می سازند و از آنجا سایر توابع فراخوانی می شوند
main U نیرومند
main U مهم
main U با اهمیت
main U دریا
main U کامل
main U مهم تمام
main <adj.> U اصلی
main U عمده
main U بزرگ تمام
main U کامل شاه لوله
main U سیگنال ساعت که تمام قط عات سیستم را سنکرون میکند
main U بخشی از دستورات که بخش اصلی برنامه را تشکیل می دهند.
main U ورود به کاتالوگ که در آن اطلاعات مهم درباره موضوع وجود دارد
main U ی تر راهنمایی میکند
main U مجموعه دستورات که پیاپی تکرار می شوند و عمل اصلی برنامه را انجام می دهند. این حلقه معمولا برای ورودی کاربر صبر میکند پیش از پردازش رویداد
main U MAR با دستیابی سریع که محلهای آن به سرعت و مستقیما توسط CPU قابل آدرس دهی هستند
main U خط اصلی
main stage U عرشه اصلی
main stage U طبقه اصلی
main stem U خط اصلی
main spring U شاه فنر
main signal U سیگنال اصلی
main shaft U محور اصلی
main shaft U میل چرخ
main winding U سیم پیچی اصلی
main voltage U ولتاژ اصلی
main unit U واحد اصلی
main stem U قسمت اصلی کانال
main topmast U دگلی که درست بالای دگل اصلی قرار دارد
main storage U حافظه اصلی
main switch U کلید اصلی
main storage U انباره اصلی
main stem U راه اصلی جویبار
main sewer U مجرای اصلی فاضلاب
main sewer U لوله اصلی
main sequence U رشته اصلی
main oscillator U اسیلاتور اصلی
main patent U ثبت اصلی
main pipe U لوله اصلی
main pole U قطب اصلی
main port U بندر اصلی
main port U ,
main port U refrencestation : syn
main port U port principal
main program U برنامه اصلی
main radio U اطاق اصلی بی سیم ناو
main regulator U تنظیم کننده محور اصلی
main routine U روال اصلی
main sail U بادبان اصلی
main score U نمره اصلی
main sector U بخش اصلی
main nozzle U شیپوره یا نازل اصلی
main wire U سیم اصلی
main yard U قسمتی از عرشه که بادبان اصلی در ان واقع است
main stand U تکیهگاهاصلی
main transformer U تغییردهندهاصلی
main tube U تیوپاصلی
main vent U منقذاصلی
main wheel U چرخاصلی
rising main U جنبشاصلی
What is the main obstacle ? U مانع اصلی چیست ؟
main color U رنگ زمینه
main drag <idiom> U مهمترین خیابان شهر
main diagonal U قطر اصلی [ریاضی]
main color U رنگ اصلی
main stripe U [خط یا نوار اصلی در فرش مانند خطوط طرح محلات]
main memory U حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
main store U حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
main stalk U ساقهاصلی
main section U قسمتاصلی
main parachute U چتراصلی
the main army U بخش عمده ارتش
main store U حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
main clause U رجوع شود به clause independent
main clauses U رجوع شود به clause independent
main carriage U حاملاصلی
main cleanout U تمیزکنندهاصلی
main duct U لولهاصلیآب
main engines U موتورهایاصلی
main entrance U ورودیاصلی
main fan U پروانهاصلی
main glider U غلتکاصلی
main inlet U دهانهاصلی
main leg U پایهاصلی
main mirror U آینهاصلی
main memory U حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
main contact U کنتاکت اصلی
main body U عمده قوای کاروان دریایی نیروی اصلی تک
main body U عمده قوا
main beam U شعاع اصلی
main beam U شاه تیر
main battery U توپ اصلی ناو
main axis U محور اصلی
main attack U حمله اصلی
main attack U تلاش اصلی نیروها
main attack U تک اصلی
main armament U جنگ افزار اصلی تانک یاهواپیما یا ناو
main building U ساختمان اصلی
main busbar U شمش اصلی
main connection U اتصال اصلی
main column U ستون اصلی
main coil U بوبین اصلی
main coil U سیم پیچ اصلی
main circuit U مدار اصلی
main carburetor U کاربراتور اصلی
main canal U کانال اصلی
main camshaft U میل بادامک اصلی
main cable U کابل اصلی
main battery U باطری اصلی
main anode U اند اصلی
main amplifier U تقویت کننده اصلی
main road U جاده اصلی
main lines U خط اصلی
main lines U کانال اصلی
main lines U نهر مادر
main lines U نهر اصلی
main line U خط اصلی
main line U کانال اصلی
main line U نهر مادر
main line U نهر اصلی
water main U لوله هادی اب
main road U راه اصلی
gas main U لوله اصلی گاز
gas main U شاه لوله گاز
fire main U لوله اب اتش نشانی
coup de main U حمله ناگهانی با تمام قوا
collecting main U شبکه دریافت
collecting main U شبکه جمع کننده
blast main U لوله دم
main roads U راه اصلی
main roads U جاده اصلی
water main U شاه لوله اب
main contractor U مقاطعه کار اصلی
main office U مرکز اصلی
main gap U فاصله تخلیه اصلی
main gap U شکاف اصلی
main fuse U فیوز اصلی
main frame U کامپیوتر بزرگ
main fire U سیستم تیراندازی اصلی
main fire U سیستم اصلی اتش
main discharge U تخلیه اصلی
main electrode U الکترود اصلی
main exciter U محرک اصلی
main door U در اصلی
main drain U زهکش اصلی
main drain U پمپ اصلی خن ناو
main field U میدان اصلی
main effort U تلاش اصلی
main effort U تلاش اصلی نیروها
main feed U تغذیه اصلی
main exchange U مرکز اصلی
main guard U پست نگهبانی اصلی
main distribution U مقسم اصلی
main mast U دکل اصلی
main current U جریان اصلی
main members U قطعات اصلی
main memory U حافظه اصلی
main menu U فهرست انتخاب اصلی
main menu U منوی اصلی
main motor U موتور اصلی
main contractor U پیمانکاردست اول
main current U اتصال سری
main deck U پل اصلی
main direction U جهت اصلی
main guard U نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
main deck U عرشه اصلی ناو
Take me to the main railway station! U مرا به ایستگاه اصلی راه آهن برسانید.
main lower topsail U بالاترینبادباناصلیتحتانی
the main diagonal of a matrix U قطر اصلی یک ماتریس [ریاضی]
main line of resistance U خط اصلی مقاومت
main quantum number U عدد کوانتومی اصلی
main line of resistance U خط مقاومت اصلی
deviate from the main subject U از موضوع خارج شدن
main sequence stars U ستارگان رشته اصلی
main line program U بخشی از یک برنامه که ترتیب اجرای سایر واحدهای موجوددر برنامه را کنترل میکند
Recent search history Forum search
3reza afshar
1خوب بالای زیاد موضوعات صحبت کردیم
1The motherboard is also often referred to as the main board.
3ترجمه می توانی نیایی
0. This is the main difference from other translation services - every user is encouraged to contribute to the English-Persian dictionary by adding and/or verifying translation suggestions. We hope tha
0topically
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com